NLP چیست؟
NLP مخفف عبارت برنامه ربزی عصبی کلامی (Nero Linguistic Programming) و یک تکنولوژی رفتاری است که شامل یکسری تکنیکها، روشها و اصول راهنما برای رسیدن به موفقیت است.
N مخفف Nero به معنای عصب یا سیستم عصبی (ذهن) است که تجربه ما بوسیله حواس پنج گانه از طریق آن ایجاد میگردد.
L مخفف Linguistic به معنای زبانی یا سیستم های زبانی یا سیستم های ارتباطی غیر کلامی دیگر است که علائم عصبی از طریق آنها به کد تبدیل شده و سپس سازماندهی گردیده و مفهوم را ارائه می دهند. یعنی از طریق این سیستم، فرآیندهای عصبی ذهن به شکل کد گذاری شده منظم و دارای معنی میشوند و سپس از طریق زبان، سیستم های ارتباطی و سیستم های سمبولیک (مثل گرامر، ریاضیات، موسیقی و علامتها) به منصه ظهور می رسند.
P مخفف Programming به معنای برنامه ریزی است؛ یعنی ایجاد توانایی استفاده کردن از برنامه هایی که در سیستم عصبی خود میریزیم تا به نتایج مطلوب و خاص برسیم (ارتباط با خود)
NLP به زبان ساده میگوید که: از آنجایی که کل انسان ها سیستم عصبی یکسانی دارند، اگر ما بتوانیم اون سیستم عصبی آدم موفق رو بشناسیم و اجرا کنیم؛ ما هم موفق میشیم. در واقع یکی از پیش فرض های تکنیک NLP این هست که اگر یک نفر در دنیا کاری رو تونست انجام بده، دیگران هم میتونن…
سطوح یادگیری در NLP:
۱- ناشایستگی ناهوشیار (مثال: رانندگی بلد نیستیم و قوانینش رو هم نمیدونیم)
۲- ناشایستگی هوشیار (مثال: رانندگی بلد نیستیم ولی قوانینش رو میدونیم)
۳- شایستگی هوشیار (مثال: رانندگی بلدیم، قوانینش رو هم میدونیم ولی تازه شروع به رانندگی کردیم)
۴- شایستگی ناهوشیار (مثال: قوانین رانندگی رو بدون هوشیاری و به طور ناخودآگاه انجام میدیم و رانندگی میکنیم)
فکر کنم با این مثال متوجه شدید که هدف NLP در دست گرفتن کنترل ذهن است. بعبارت دیگر NLP نحوه استفاده از زبان ذهن است برای نیل به نتایج مطلوب و دلخواه.
NLP به جستجوی کارکردهای داخلی ذهن انسان می پردازد؛ به اینکه چگونه فکر می کنیم، چگونه تمایلات و اهداف خود را محقق می سازیم و چگونه به خود انگیزه می دهیم، چگونه ارتباط برقرار می کنیم و به تجربیات خود معنی می بخشیم.
NLP الگوها و مهارت های لازم برای ایجاد تغییرات مثبت، انتخابهای جدید، بهتر بودن با دیگران، کنار گذاشتن رفتارها و الگوهای مخرب کهنه و شفاف تر ساختن آنچه را که میخواهیم و نحوه رسیدن به آن را فراهم میسازد.
NLP مطالعه نحوه سازماندهی افکار، احساسات، زبان و رفتار افراد برای نیل به نتایج مطلوب است. NLP بدلیل ارائه تکنیک های پیشنهادی برای ایجاد تغییرات ماندگار و موثر معروف شده است.
جان گریندر و ریچارد بندلر که بوجود آورندگان NLP بودند تمایل زیادی داشتند تا ساختار الگوهای رفتاری افراد موفق را پیدا کرده و شبیه سازی کنند و آنها را به دیگران یاد دهند تا مطابق آن عمل کنند. این فرآیند، مدل سازی نامیده میشود که اساس NLP است.
NLP درباره فهم چگونگی ساختار سیستم عصبی انسان است که اطلاعات دریافتی از طریق حواس پنجگانه را به توصیفات ذهنی (زبانی) و سپس رفتار ناخودآگاه (برنامه ریزی) تبدیل می کند.
NLP جهت درک فرآیندهای فکری ناخود آگاه که منجر به رفتار می شوند؛ مدلی را در اختیار می گذارد. این کار دو مزیت دارد: اولاً کاری که دیگران بخوبی میتوانند انجام دهند را، مدل سازی میکنید. ثانیاً می توانید الگوهای محدود کننده در خود و دیگران را تشخیص داده و برای جابجایی آنها از الگوی NLP استفاده کنید.
مدل سازی در مرکز اغلب فعالیت های NLP است، بنابراین الگوها و تکنیکهایی که وجود دارند، از مدل سازی پروژه ها نشأت گرفته اند. الگوهای NLP ترکیبی از فرآیندهای تغییر، مدلهای زبانی، طرحهای رفتاری بر مبنای توفیقات فردی و کامیابی است. الگوهای NLP از روی افراد نابغه ای که نتایج شگفت انگیزی در حوزه روانشناسی، روانپزشکی و روان درمانی بدست آورده اند، مدل سازی شده است. گریندر و بندلر در این زمینه آگاهی بسیار کمی داشتند، اما بزودی دریافتند که آنها هم میتوانند مانند افرادی که در مدت زمان کوتاهی از آنها مدل سازی کرده بودند، به نتایج شگفت انگیزی دست یابند. آنها شروع بکار کردند و افراد دیگر نیز دریافتند که با استفاده از الگو برداری می توانند به نتایج شگفت انگیزی دست یابند. امروزه از این الگوبرداری به NLP تعبیر می شود.
NLP به شما اجازه می دهد تا مطابق میلتان رفتارها را حذف یا با آنها سازگار شوید. این توانایی را به شما می دهد تا بهترین حالت فیزیکی، احساسی و روحی را انتخاب کنید.
برخلاف حوزه های دیگر روانشناسی فکر که بر روی نحوه بوجود آمدن مشکل تمرکز می کنند، NLP کار خود را از مطالعه افرادی که در کاری خاص سرآمد هستند، شروع میکند و نحوه انجام آن کار را توسط آن فرد مشخص کرده و سپس آن را در اختیار دیگران قرار میدهد تا آنها نیز بتوانند با انجام دادن همان کارها به نتایج مشابه دست یابند. هدف NLP ماورای درمانگری و حرکت به سمت “تغییر خلاقانه” است و با این کار به شما این قدرت را می دهد تا در هر حوزه ای از زندگی خود به موفقیت نایل شوید.
با NLP یاد می گیرید که چگونه از هر تجربه زندگی استفاده کنید و سپس توانایی خود را برای بهبود زندگی افزایش دهید.
در NLP تمرینات و قوانین زیادی وجود دارد که آموزش آن نیاز به زمان زیادی هست. آموزش تمرینات آن تقریباً مثل آموزش فوتبال یا شنا یا هر کار عملی دیگری هست که نمیتوان با نوشتن توضیح داد و لازم است که بعد از یادگیری به صورت مرتب هر روز انجام شود. اما قوانین NLP رو میشه توضیح داد. یک سری از مهم ترین قوانینش را در اینجا ذکر خواهیم کرد اما دانستن این قوانین بدون عمل فایده ای ندارد…
برخی از قوانین NLP
قانون کارما:
آدمی تنها آنچه را که می دهد باز می ستاند. بازی زندگی، بازی بومرنگ هاست. پندار و کردار و گفتار انسان دیر یا زود با دقتی حیرت انگیز به خود او باز می گردد.
کارما واژه ای است سانسکریت به معنای “بازگشت”. آنچه که آدمی بکارد، همان را درو خواهد کرد. بسیاری از مردم از این واقعیت غافلند که هدیه دادن نوعی سرمایه گذاری است و اندوختن از سر حرص و احتکار جز تنگدستی عاقبتی ندارد.
قانون چرخه اتفاقات:
جهان طوری عمل میکند که شما را در هر احساسی که خود انتخاب میکنید، نگه میدارد. حس خوب= اتفاق خوب؛ حس بد= اتفاق بد
قانون اعتقادات:
به هر چیز که اعتقاد داشته باشید چه درست چه نادرست، بر قسمت نیمه هوشیار ذهن تأثیر می گذارد و با دقتی حیرت آور به عینیت در می آید. هر امر باید ابتدا در غالب اعتقاد درآید تا به آن عمل شود.
قانون انتظارات:
هر آنچه که انتظارش را می کشید به سرتان می آید. مثلا اگر انتظار یک زندگی خوب و موفق را می کشید، همان را خواهید داشت و برعکس. پس اگر هر عملی که انجام دهید از آن انتظار مثبت داشته باشید، نتیجه مثبت خواهید گرفت. حتماً تأثیر این قانون را در زندگی روزمره زیاد دیده اید.
قانون ۲۰/۸۰
قانون بیست هشتاد که به نام اصل پارتو (اقتصاددان ایتالیایی ویلفردو پارِتو) هم معروف است، در تمام جنبههای زندگی جاری است. بر اساس آن ۲۰ درصد از فعالیتها و اهداف شما عامل ۸۰ درصد از نتایج میشود و برعکس، ۸۰ درصد دیگر ۲۰ درصد نتیجه میدهند. شما اگر عاقل باشید کدام را انتخاب میکنید؟ معلومه! مثلا اگر در فهرست اهداف شما ۱۰ مورد وجود داشته باشد، دوتا از آنها را که بیشتر از هشت مورد دیگر ارزش دارند، انتخاب خواهید کرد.
قانون جذب:
افراد با ذهنیت منفی، اشخاص منفی را جذب می کنند و برعکس، افراد با ذهنیت مثبت، اشخاص پر انرژی و مثبت اندیش را. اگر ۱۷ ثانیه روی یک خواسته فکر کنیم کل جهان هستی را به تکاپو می اندازیم و اگر این تمرکز به ۶۸ ثانیه برسد راه رسیدن به آن خواسته را خلق کرده ایم.
قانون رهایی:
بعضی اوقات ما به هدفی وابسته شده و تمامی وقتمان را صرف رسیدن به آن می کنیم و گاهی شاید از سایر امور دیگر زندگی عقب بمانیم که این امر موجب پر شدن فضای ذهنی ما شده و جلو هر گونه جذب را می گیرد.
اگر ما بیش از حد معمول به یک هدف می اندیشیم، این ناشی از ترس نرسیدن به آن هدف است. کسی که مطمئن است به هدفش نائل شده و دعایش مستجاب می شود و همچنین به قوانین طبیعت ایمان دارد، وقتی هدفش را روشن کرد، در مسیر تلاش آن را به دست طبیعت و خالق آن یعنی خداوند می سپارد. در واقع آن را رها می کند. این رهایی به نوبۀ خود بخشی از فرآیند جذب است.
قانون جانشینی:
ذهن نیمه هوشیار در یک لحظه می تواند فقط به یک وجه از قضیه فکر کند (مثبت یا منفی). یعنی زمانی که میخواهیم به جنبه مثبت کاری فکر کنیم قادر نیستیم در همان لحظه جوانب منفی آن را هم بسنجیم. مگر آنکه جنبه منفی جانشین وجه مثبت شود.
قانون بخشش:
این قانون می گوید خطاهای خود و دیگران را فراموش کنید و ببخشید. فراموش کردن خطاهای خود این حسن را دارد که تصویر ذهنی شخص از خود، مخدوش نمی شود. هر اندیشه ی خشک و محدود کننده ای مثل مقصر دانستن خود، یا کینه و ناراحتی داشتن از دیگران بر ذهن نیمه هوشیار اثر گذاشته و مانع پیشرفت می شود.
اگر منتظر جواب کار خوب باشید، عکس العمل کار خوب را عقب می اندازید. (که میشه اینو به قانون جذب و رهایی ربط داد.)
قانون پرهیز از تردید و هراس:
جز تردید و هراس هیچ چیز نمی تواند میان انسان و آرمان هایش فاصله ایجاد کند. اگر انسان بدون دلهره، برای تحقق آرزوهایش تلاش کند، بی درنگ برآورده خواهد شد.
ترس دشمن بزرگ بشر است. ترس از تنگدستی، ترس از بدبختی، ترس از شکست، ترس از بیماری، ترس از دست دادن و …
قانون سپاس گزاری:
بهترین شیوه سپاس گزاری به صورت زبانی نخواهد بود بلکه ما باید سپاس گزارانه زندگی کنیم! هر بخش از زندگی شما که عاری از فراوانی و شگفتی است یا مشکلی در آن وجود دارد؛ در واقع نشان میدهد که در آن بخش چندان سپاس گزار نبوده اید!