اینکه فکر کنیم مغرور بودن، همان است که خودمان را بگیریم و دیگران را تحویل نگیریم و فکر کنیم از بقیه بالاتریم نیست. گرچه اینها از نشانه های افراد مغرور هم هست، اما مغرور بودن فقط اینها نیست. فقط کافیست فردی همیشه حق به جانب باشد، عیب جو باشد، اشتباهش را نپذیرد، از کسی کمک نخواهد، به حرف کسی اعتنا نکند، می توانیم بگوییم که او فردی مغرور است. فقط کافیست که در بحث دنبال واقعیت نباشد و فقط به دنبال این باشد که ثابت کند من درست می گویم، فقط کافیست در معرکه ای یا اتفاقی مقصر باشد و زیر بار نرود، می توانیم بگوییم مغرور است. اینها همه مصداق بارز غرورند که گرچه برای خیلی از ما عادی شده اما همچنان اثر ویرانگر خود را در زندگی مان می گذارند. البته از نظر من بزرگ ترین خسارتی که غرور به هر آدمی می تواند بزند بحث احساس عدم نیاز به تغییر است. یعنی فرد از روی غرور اصلا نیازی به تغییر نمی بیند. می گوید من خیلی هم خوبم. دیگران باید تغییر کنند. از نظر من این یکی از بدترین مدل های غرور است. چرا که بالاترین آسیب ها را به ما می زند.
.
چه عاملی سبب می شود که شخص، غرور درونش را نبیند؟
چند عامل وجود دارد که سبب می شود فرد غرور خودش را نبیند و اصلا متوجه این موضوع نباشد که شدیدا درگیر غرور است. گاهی فرد مغرور درگیر یکی از این عامل هاست و گاهی درگیر همه اینها. دانستن اینها کمک می کند تا غرور را در وجود خود و دیگران راحت تر تشخیص دهیم و به درک بالاتری از آن برسیم. این عوامل عبارتند از :
۱. غرق شدن در شخصیت آرمانی و غیر واقعی خود:
بیشتر انسانها در وجود خودشان دو “خود” دارند. یکی خود آرمانی و دیگری خود واقعی. وقتی فردی بیش از اندازه درگیر خود آرمانی اش باشد، خود واقعی اش را کم کم فراموش می کند و کاستی و مشکلاتِ خود واقعی اش را نمی بیند. فکر می کند که آنچه واقعیت دارد، خود آرمانی اش است و کاملا مشخص است که خود آرمانی ای که او در ذهنش ساخته، کم و کاستی ندارد و هر ایرادی هست متعلق به دیگران است. این مسئله سبب می شود که دائما از دیگران طلبکار باشد و نقش خودش را در اتفاقات و مسائل نبیند. جالب اینجاست که گاهی بیشتر تقصیر با خود اوست اما متاسفانه نمی بیند. که اگر می دید شاید متوجه اشتباهش می شد.
.
۲. تمرکز و توجه افراطی به منافع شخصی:
گاهی فرد نمیخواهد مغرور باشد اما به قدری روی منافع شخصی اش متمرکز است که متوجه نیست دارد به دیگری ظلم می کند. البته بعضی وقت ها هم علتش این است که فکر می کند دیگران می خواهند حقش را پایمال کنند. بدین جهت هر طور شده که سعی میکند منافع شخصی اش را حفظ کند. غافل از اینکه همه آدمها نیامده اند که حق ما را بخورند.
.
۳. دور شدن از واقعیت ها و ترس از روبرو شدن با آنها:
فرد مغرور به قدری در شخصیت آرمانی خودش غرق است که واقعیت ها را نمی بیند. خود واقعی اش را به کلی گم کرده، و خود را بر نوک قله شخصیت غیر واقعی اش می بیند. هر آنچه که سبب شود او از این قله پایین تر بیاید را نمی پذیرد و در مقابلش ایستادگی می کند. به آن حمله کرده و سعی می کند آن را کنار بزند. به همین خاطر است که اصلا انسان های مغرور تحمل شنیدن انتقاد را ندارند. چون انتقاد، او را از شخصیت آرمانی اش که در ذهن خود آن را ساخته دور می کند.
.
۴. درگیری با باورهای تثبیت شده ( بایدها و نبایدها):
انسان مغرور با باورهایش عجین شده است. باورهای او برایش حکم می کنند. انگار هر آنچه که او باور دارد وحی مُنزَل است. بایدهایش برایش آنچنان اهمیت دارد که تحت هیچ شرایطی حاضر نیست از آنها کوتاه بیاید. پس هر کاری که می کند در پاسخ به آن باورهاست. مثلا اگر باورش می گوید که تو از همه برتر و سرتری، چنانچه کسی را ببنید که از جنبه هایی از خودش بهتر و یا بالاتر باشد، پس همه تلاشش را می کند تا او را پایین بکشد. حال گاهی این تخریب کردن و پایین کشیدن فقط در حد پشت سر حرف زدن است و گاهی در حد توهین و بی احترامیِ آشکار. خلاصه هر آنچه که سبب شود به باور او از خودش لطمه ای وارد شود، سریعا سعی در تخریب و از بین بردن آن دارد. در نهایت باید بگوییم هدایت رفتارها و گفتارها و افکار او در دست باورها و باید و نبایدهایش است. از آنجا که می دانیم انسان ها باورهایشان را به طور کامل پذیرفته و با تمام وجود قبول دارند، پس فرد مغرور متوجه غرورش نیست. با خود خیال می کند که دارد طبیعی عمل می کند.
.
تفاوت غرور با عزت نفس
انسان بسیار متکبر از دور فریاد می زند که تکبر دارد. اما خب همه آدمها تکبرشان انقدر زیاد نیست که تشخیص آن خیلی راحت باشد.
یک نشانه وجود دارد که سبب می شود به راحتی بتوانیم غرور و عزت نفس را در خود و دیگران تشخیص دهیم و آن هم واکنش های فرد نسبت به خود و دیگران است.
این واکنش ها از قرار زیر هستند :
۱. فرد مغرور در برابر دیگران پرخاشگری می کند و یا از درون احساس حقارت شدیدی دارد. اما فرد با عزت نفس آرامش زیادی دارد و از درون احساس ارزشمندی و شایستگی می کند.
۲. انسان مغرور در خود زیاد فرو می رود و معمولا ناامید است. اما با عزت نفس ها افرادی اجتماعی و خوش مشرب هستند و همواره به مسائل نگاه امیدوارانه ای دارند.
۳. فردی که غرور دارد به دیگران حمله می کند و دوباره عقب می نشیند. مدام وضعیت های دفاعی و تهاجمی به خود می گیرد. اما فرد با عزت نفس اگر هم چنین رفتاری از خودش سر بزند سریع به دنبال علتش می گردد. معمولا واکنش هایش متناسب با رفتار دیگران است و از روی درایت است.
۴. آنکه غرور دارد همیشه سعی می کند واکنش اطرافیانش را تلافی کند و از آنها انتقام بگیرد.اما فرد با عزت نفس و انسان سالم، معمولا به دنبال علت واکنش اطرافیان است. با خودش فکر می کند که چه اتفاقی افتاد که فرد مقابلش چنین واکنشی نشان داد. اما فرد مغرور با علت و دلیل کار ندارد. نه حقوق خودش را درست تشخیص می دهد و نه حقوق دیگران را. برای خودش حقی متمایز قائل است و با این کاری ندارد که دیگران هم حقوقی دارند که باید رعایت شود.
۵. فرد مغرور خودش را دائما طلبکار می داند. البته انتظارات و طلب های او مبنای درستی ندارند و بیشترشان خیالی و ساخته ذهن خودش است. در واقع ناشی از غرور اشتباهش است. اما با عزت نفس ها، هم برای حقوق خود و هم حقوق دیگران ارزش بسیار قائلند و تمام تلاش شان این است که حقی از کسی ضایع نشود حتی خودشان.
بیشتر بخوانید: تمرینات ساده برای افزایش اعتماد به نفس + فیلم
.
گام های غلبه بر غرور
برای غلبه بر غرور بهترین راه حل این است که گام به گام و با آرامش و صیر پیش برویم. وقتی ذهن با یک راه حل پیچیده و گسترده روبرو شود، ناخودآگاه از آن طفره می رود. پس گام به گام حرکت کردن قطعا ما را بیشتر و سریعتر به نتیجه مطلوب هدایت می کند. چنانچه شما هم به حصول نتیجه دلخواه علاقه مند هستید توصیه من این است که این مراحل را یکی یکی جلو رفته و انجام دهید. مرافب باشید که گام ها را جابجا انجام ندهید و از هیچ گامی با بی تفاوتی عبور نکنید. چرا که این کار، شما را از آنچه که به دنبالش هستید دور می کند.
گام اول: برای غلبه بر غرور ، پذیرش، پذیرش، پذیرش
بارها و بارها در مقالات مختلف به این موضوع اشاره کرده ام که اولین گام در هر تغییری، پذیرش ایراد و مشکل، و بعد از آن پذیرش نیاز به تغییر است.ما تا نپذیریم که ایراد داریم، تا نپذیریم که غرور داریم، هر تلاشی در جهت رفع آن قطعا بی نتیچه است. البته مسلما تا نپذیریم تلاشی هم نخواهیم کرد.پس در گام اول گوشه ای دنج و آرام بشینیم و با خودمان فکر کنیم که غرور تا به حال با ما چه کرده است. چطور در موقعیت های متفاوت به ما ضربه زده. چگونه ما را در چنگال خود اسیر کرده و حق انتخاب های ما را محدود کرده است.
به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که با همسر یا دوست خوبش، به مشکل برخورده است. خودش هم می داند که تا اندازه ای مقصر است. اما غرورش اجازه نمی دهد که این قصور را بپذیرد. و دائما سعی می کند با یک مقاومت بیجا، مسئله پیش آمده را کش دهد. درحالی که با پذیرش تقصیر خود و صحبت بدون جانب داری با همسر یا آن دوست، خیلی راحت می تواند مسئله را حل کند. اما ترجیح می دهد غرورش حفظ شود. یعنی از چیزی محافظت می کند که دارد از آن ضربه می خورد. کاکتوس پر تیغی را بغل کرده که هر روز تیغ های بیشتر در وجودش فرو می کند. گام پذیرش، گام فوق العاده مهم و بزرگیست. گاهی فقط با برداشتن این گام، مسیر زیادی را پیموده ایم. کاش تاثیر این گام را دست کم نگیریم. انسان های بسیاری را می شناسم که به خاطر عدم پذیرش، ضربه های مهلک و خرد کننده ای خورده اند. قسمت جالبش اینجاست که همچنان حاضر به پذیرش نیستند. و همچنان در حال پس دادن تاوانِ این لجباری و غرور بیجایشان هستند.برای جلوگیری از صدمات و غلبه بر غرور لازم است که بپیذریم غرور داریم.
چطور بپذیریم؟
تنها زمانی می توانیم بپذیریم که بشینیم و با خود فکر کنیم که تا به الآن چه نتایجی در زنگی گرفته ایم. با این مدل فکری و رفتاری که تا به حال داشته ایم، چه چیزهایی بدست آورده ایم. و از آن مهمتر، چه چیزهایی از دست داده ایم. چقدر از خودمان رضایت داریم. دیگران در مورد ما چه فکر می کنند. آیا اطرافیان ما واقعا از ما در حدی که حقشان باشد، رضایت دارند. مردی که همسر و فرزندانش از دست غرور بی جایش در عذاب اند نمی تواند لذت واقعی دوست داشته شدن از سمت آنها را درک کند.نمی داند که آنها به جای عشق در دلشان دلخوری شدید، ریشه می دواند.باید با خودمان رو راست باشیم که اگر غلبه بر غرور کنیم، زندگی ما دستخوش چه تغییراتی می شود. این همان فکر کردنی است که معمولا بالای ۹۰ درصد آدمها تا آخر عمرشان به آن هیچ اهمیتی نمی دهند. میمرند و در خاک می روند بدون آنکه معنای واقعی زندگی را فهمیده باشند. سرنوشت آنها مرگ در جهالت و نادانی است.
.
گام دوم: برای غلبه بر غرور، بعد از پذیرش،قبل از هر چیز، سرزنش خود ممنوع…!
خیلی ها بعد از پذیرش، ناگهان دچار خود ملامت گری می شوند. که چرا تا به الان انقدر مغرور بودی. چرا با خودت و دیگران چنین و چنان کردی. چرا در این مدت نفهمیدی که دچار این مشکل هستی. و گفتگو های درونی سرزنشگر بسیاری که بیشتر مخرب اند تا اینکه سبب انگیزه ای شوند برای حرکت.اگر می خواهیم در مسیر تغییر و رهایی از غرور ،نتیجه بگیریم، باید دست از قضاوت خود برداریم.هدف ما از پذیرش رشد بوده نه سرزنش. یادمان باشد که همین ملامت کردن خودش مانعی می شود برای حرکت کردن. پذیرش داشتن باید باشد تا تغییر در شما حاصل شود. تا رشد اتفاق بیفتد. مراقب باشیم درگیر قضاوت اشتباه از خود نشویم و چنان در آن غرق نشویم، که اصل موضوع که غلبه بر غرور بود را فراموش کنیم.
ما با پذیرش و حرکت برای تغییر، کاری را انجام می دهیم که هر انسان سالمی برای تغییر انجام می دهد.یک انسان سالم به جای سرزنش کردن، مچ خودش را هنگامی که دارد بیراهه می رود، می گیرد. درگیر بازی های ذهنی کمتر می شود. و به محض این درگیری، به خودش آگاه می شود.او با انصاف درونی زندگی می کند. از خودش فرار نمی کند. دائما باورهای خودش را مورد بررسی قرار می دهد اما نه به قصد سرزنش خود. بلکه برای پیدا کردن مسیری بهتر برای پیشرفت.همین که متوجه شده ایم باید تغییر کنیم و اصلاح شویم، کافیست.شما می خواهید اصلاح شوید، خود را دچار احساس گناه و آزار خود نکنید. که اگر دچار آنها شوید، از فرآیند تغییر خارج شده اید.شناخت خود، به معنای مجازات و تنبیه خود نیست.قرار است خود را بشناسیم تا بفهمیم که چه اتفاقی در درون ما می افتد که دست به رفتاری غیر متعارف می زنیم.
.
گام سوم: برای غلبه بر غرور، اعتراف کنید که غرور با شما چه کرده است.
هدف از این گام روبرو شدن با خود واقعی است. اگر خاطرتان باشد، در مقالات قبلی راجع به غرور، در مورد وجود دو خود در وجودمان اشاره کردیم. که عبارت بودند از خود آرمانی و خود واقعی. گفتیم که خود آرمانی، شخصیتی است که ما با تصورات مان از خودمان ساخته ایم. این شخصیت، واقعی نیست و ما همیشه دوست داشتیم که شبیه به آن باشیم. اما خود واقعی ما چیز دیگریست. همان کسی است که ما بدون هر گونه اغراق، آن هستیم. همان کسی که در درون ما وجود دارد و ما معمولا آن را از دیگران پنهان می کنیم. حتی گاهی هم حاضر به پذیرش آن نیستیم. و فکر می کنیم که ما همان خودآرمانی هستیم.
در این گام یک کاغذ بیاورید. سعی کنید با خود واقعی تان روبرو شوید.در این کاغذ موارد زیر را یادداشت کنید:
۱. بنویسید که به نظرتان شما چه کسی هستید.
تا آنجا که می توانید بدون اغراق و هرگونه بزرگ نمایی بنویسید. یادتان باشد که هیچکس جز شما قرار نیست این نوشته را بخواند. با خودتان رو راست باشید.ویژگی های اخلاقی خودتان را بنویسید.منفی و مثبت. بعد از اینکه نوشتید بیایید آنها را بررسی کنید. از خودتان بپرسید آیا واقعا من این ویژگی را دارم؟ آیا می توانم بدون اینکه بترسم ویژگی های مثبت خود را پیش همه اطرافیانم که مرا می شناسند بازگو کنم؟ آیا کسی در اطرافم هست که در مورد ویژگی های مثبتم با من هم عقیده باشد یا اینکه فقط خودم چنین فکر می کنم؟
تا می توانید در این نوشته سعی کنید با خود واقعی تان روبرو شوید. هر اندازه که در نوشتن ویژگی های خود صداقت بیشتری داشته باشید، بیشتر به نتیجه نزدیک می شوید.شاید روبرو شدن با خودواقعی کمی دردناک و حتی ترسناک باشد اما به شما قول می دهم که ارزشش را دارد.
۲. بنویسید که غرور تا به حال برای شما چه دستاوردهایی داشته است، مثبت و منفی هر دو را بنویسید.
تا به حال که دز زندگی تان مغرور بوده اید، چه نتایجی کسب کرده اید. مثلا بنویسید که به خاطر پافشاری روی غرورم سبب شدم که همسرم از دست من شدیدا دلخور شود.یا اینکه با پا فشاری روی غرورم به جای پول قرض کردن از پدرم، درآمدم را افزایش دهم. گرچه من مطمئنم نتایج منفی بسیار بیشتر از نتایج مثبت خواهد بود. زیرا که دستاوردهای مثبتِ غرور، متعلق به غرور نیست. بلکه نشان از عزت نفس شماست.
۳. بنویسید در چه زمینه هایی بیشتر غرور دارید.
بعضی پذیرفتن اشتباه برای شان سخت است. بعضی حاضر به پذیرش ایرادی در نوغ گفتار و رفتارشان نیستند. بعضی کلا انتقاد پذیر نیستند. بعضی در مقایل یادگرفتن و آموزش دیدن مقاومت دارند. بعضی خود را از بقیه سرتر و بالاتر می دانند. بعضی نه شنیدن برای شان خیلی سخت است. بعضی درخواست کردن برای شان مثل جان کندن است. بعضی کمک خواستن را کوچک شدن می دانند. باید زمینه هایی که در آنها غرور بیشتری را دارید را حتما پیدا کنید. وقت بگذارید و آنها را پیدا کنید. یک بار برای همیشه شاخ این غول را بشکنید. غولی که سالها خودمان با دست خودمان به او غذا داده ایم و هر روز از قبل بزرگترش کرده ایم.
۴. خودتان را بدون غرور تصور کنید.
در این گام باید فرض کنید که هیچ غروری ندارید. حال فکر می کنید اگر غرور نداشتید نتایج زندگی تان چه تغییری می کرد. به عنوان مثال اگر غرور نداشتم و از دوستم که در کارش موفق شده بود می پرسیدم که چه کار کرده که به اینجا رسیده، شاید الان وضعیت دیگری داشتم. اگر غرور را کنار می گذاشتم از دوستم معذرت خواهی می کردم دیگر او را از دست نمی دادم. اگر غرور نداشتم، اشتباهم را می پذیرفتم و همسرم الان از من دور و دلخور نبود. اگر غرور نداشتم و به جای ادعا کردن به دنبال بادگیری بودم، قطعا الان در وضعیت بسیار متفاوتی قرار داشتم.
هدف از انجام این کار رسیدن به دو نتیجه است:
۱. برای دادن انگیزه بیشتر به شما برای رهایی از غرور.
۲. دیدن انتهای مسیر رهایی از غرور، به صورت واضح. در واقع بدانید که به کجا قرار است برسید. و شما و شرایط زندگی تان بدون غرور چه شکلی می شود.
.
گام چهارم : برای غلبه بر غرور، دیدگاه خود را تغییر دهید.
در این گام شما باید سعی کنید دیدگاه تان را نسبت به اتفاقاتی که برای تان می افتد تغییر دهید. و همچنین پیش فرض های ذهنی تا را عوض کنید. مثلا وقتی با دوستی قهر کرده اید و بیشتر هم شما مقصر بوده اید، زمانی که بخواهید بروید عذرخواهی کنید، پیش فرض های ذهنی تان شروع به فعالیت می کنند. دائما در ذهن شما می گذرد که اگر رفتم معذرت خواهی کردم و قبول نکرد، کوجک می شوم. اگر تحویلم نگرفت، خرد می شوم. اگر حاضر به آشتی نشد و فردا به همه گفت که من منت کشی کردم آبرویم می رود.
دقت کنید…اینها همه حرف های غرور شماست. غرور دارد تلاش می کند تا خود آرمانی را حفظ کند. شما باید با تغییر زاویه دید این قدرت را از غرور بگیرید. در پیش فرض های ذهنیِ شما (باورهای شما) عذرخواهی کردن نشانه ضعف است. نشانه حقارت است. در حالیکه در واقع عذرخواهی کردن نشان از قدرت است. پذیرفتن اشتباه نشان از بزرگی شخصیت است.مراقب باشیم که اسیر پیش فرض های اشتباه نشویم.فقط یک تغییر زاویه دید، می تواند همه چیز را تغییر دهد. تا می توانید یک مسئله را از زوایای متفاوت ببینید.این به شما کمک می کند تا نگاه کردن از زوایای متفاوت را یاد یگیرید.برای غلبه بر غرور باید این مدل نگاه را در خود نهادینه کنید.
.
گام پنجم و آخر: برای غلبه بر غرور، رفتار بدون غرور را تمرین کنید.
به کاغذی که نوشته بودید برگردید. در کدام گزینه ها غرور بیشتری داشتید. یکی از این زمینه ها را انتخاب کنید.یادتان باشد که فعلا فقط یکی از آنها را انتخاب کنید. ترجیجا آن زمینه ای را انتخاب کنید که رفتار بدون غرور در آن برای تان راحت تر باشد. زمینه های مشکل را فعلا انتخاب نکنید. حال تصمیم بگیریم که در آن زمینه رفتار بدون غرور را تمرین کنید. یعنی بروید توی دل ترس. سعی کنید با استفاده از تغییر زاویه دید و تصورِ خود واقعی بدون غرور، آن رفتار را انجام دهید. می دانم سخت است اما راهش همین است. یک بار برای همیشه شاخ غرور را بشکنید.بعد از زمینه اول سراع زمینه های بعدی بروید.این مسیر را تا آنجا ادامه دهید که خیالتان راحت شود که دیگر شما بر غرور احاطه دارید نه غرور بر شما.